جدول جو
جدول جو

معنی دندان سپید - جستجوی لغت در جدول جو

دندان سپید
(دَ سَ / سِ)
دندان سفید. کنایه از شکفته و خندان. (آنندراج) (از برهان). خندان. (از غیاث) (ناظم الاطباء) :
سوخته عود است و دلبندان بدو دندان سپید
شوق شاهش آتش و شروانش مجمر ساختند.
خاقانی.
سیاهان بر آن کار دندان سپید
ز خنده لب رومیان ناامید.
نظامی.
، فروتن. (از برهان) (ناظم الاطباء) ، متملق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دندان پیش
تصویر دندان پیش
در علم زیست شناسی دندان های تیز جلو دهان که دو در بالا و دو در پایین قرار دارند، ثنایا
فرهنگ فارسی عمید
(دَ سَ / سِ)
دندان سفیدی. حالت و صفت دندان سپید:
وز پی دندان سپیدی همرهان از تف ّ آه
دل چو عود سوخته دندان کنان آورده ام.
خاقانی.
رجوع به دندان سپید شود
لغت نامه دهخدا
نام هر یک از چهار دندان که دو بر بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند
لغت نامه دهخدا