- دندان سپید (دَ سَ / سِ)
دندان سفید. کنایه از شکفته و خندان. (آنندراج) (از برهان). خندان. (از غیاث) (ناظم الاطباء) :
سوخته عود است و دلبندان بدو دندان سپید
شوق شاهش آتش و شروانش مجمر ساختند.
خاقانی.
سیاهان بر آن کار دندان سپید
ز خنده لب رومیان ناامید.
نظامی.
، فروتن. (از برهان) (ناظم الاطباء) ، متملق. (ناظم الاطباء)
سوخته عود است و دلبندان بدو دندان سپید
شوق شاهش آتش و شروانش مجمر ساختند.
خاقانی.
سیاهان بر آن کار دندان سپید
ز خنده لب رومیان ناامید.
نظامی.
، فروتن. (از برهان) (ناظم الاطباء) ، متملق. (ناظم الاطباء)
